داستان من و مامان نگین (+18)
سلام.من بابک هستم و 16 سالم هست.از وقتی به دنیا اومدم پدرم فوت شده بود و من و مامانم تنها زندگی می کنیم.من تا الان فکر می کردم بابام خیلی پولدار بوده چون مامانم هیچوقت من رو بی پول نذاشته و هیچوقت نشده که مثلاً پول تو جیبی نداشته باشم خلاصه اصلاً مشکل اقتصادی رو احساس نمی کردم تا الان.
داستان از این جا شروع میشه که من یه روز به مدرسه رفته بودم و توی مدرسه حالم بد شد و فرستادنم خونه وقتی برگشتم خونه ....
جهت خواندن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...